یه وقتا که روزگار نامهربون میشه ....

به امید روزی که یا خوب شه یا تموم شه این زندگی مثلا مشترک!به امید روزی که شاغل شمبه امید روزی که ارشد بگیرم و دیکه دغدغه نداشته باشمبه امید روزی که 4 تا بچه داشته باشم (دوتا دختر دوتا پسر )به امید روزی که رانندگی یاد بگیرمبه امید روزی که بافت مو یاد بگیرمبه امید روزی که از بافت مو درآمد کسب کنم:))به امید روزی که یه راهی پیداشه واسه پرپشتی موهامبه امید روزی که موهام پررررررررر شهبه امید روزی که دییییییگه زیر بار منت هیچ کس منجمله این مرد نباشمبه امید روزی که تولدم رو خوشحااااااال جشن بگیرم!!پ.ن : شب تولدمه... سر یه جریان ازش ناراحت بودم حتی زحمت نداد به خودش که باهام حرف بزنه.خوابید.... و من بی خواب شدم....لعننت به این زندگی که برام ساخته... :)♥ نوشته شده در ۱۴۰۱/۱۰/۳۰ ساعت توسط گیس گلابتون : یه وقتا که روزگار نامهربون میشه .......

بــِسمـ الله اَلرحمـטּ الرحیمـ ...اینجـا را هـدیه اش می كـُنمبـه آن کـهبَـرایِ سَـبدهـایِ پـُرخـوابمـان سیب آورد . . .حـیف كـه بَـرایِ خـُوردنِ آن سیب ، تنهـا بـُودیم . . .چقــدر هـم تنـــها ... ↯↯↯↯↯↯↯↯اینجا یک فرشته زندگی می کند!می نویسدمی خواندمی خورد:|و گاهی نیز می میردو باز زنده می شود :|سطر سطر ایـن جـا را یـک "انـسان" نـوشتـه! یـکی مثـل خودت! خوبتـر یا بـدتـر!یـا بخوانَـش! با دل و جـان!یـا بـرو ...:)نظـر و کامنـت نـذاریـن!:) اگـه بـه دلتـون افتـاد بـذارین:))اگه حـرفی اومـد از سلـول هـای مغزتـون بیـرون، بنـویسیـدش واسـم ...;)ممنـون از نـگاهتـون.❤↯↯↯↯↯↯↯↯خـود را به تمـسخر گرفته اماز عشق مینویسم؛ اما عاشـق نـیستماز درد مینویسم؛ اما دردمـند نیـستماز غم و اشک مینویسماما... سرمــــَـست و خندانممرا جــدّی نگـیر ...!این روزهــا....من همۀ آن چه میگویم هستم و هـــــیچ نـیستم !به گـمانم ... مـــندیــوانه ای بــیش نیستم ...↯↯↯↯↯↯↯↯کاش يـادم مـي مـانـدبــا همــان انگشتـي كـه ماشـه را مـي چكاننــدمــاه را نشـان نمـي دادم ... ↯↯↯↯↯↯↯↯گــمـان میکنـم هر انـسانـیروزی ،جـای خالـی دوسـت را حـس خواهـد کرد ؛شایــد روزی کـهتنــهاکفــش‌ هــای خـالی اش مانــده باشـد ... یه وقتا که روزگار نامهربون میشه .......